سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خانه های مجردی
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 6113
کل یادداشتها ها : 10

1 2 >
نوشته شده در تاریخ 94/7/18 ساعت 7:52 ع توسط RBPTLOV1


«سبک زندگی»؛ طرح دوباره یک دغدغه دیرین

فارغ از این‌که اصطلاح «سبک زندگی» در فرهنگ واژگان آیت‌الله خامنه‌ای تازگی دارد یا نه، آن‌چه که در کشور ما از آن به عنوان سبک زندگی یاد می‌کنند، از همان آغاز رهبری ایشان یا حتی قبل‌تر از آن دغدغه‌ی ایشان بوده است: «بنده زمان ریاست‌جمهوری در شورای عالی انقلاب فرهنگی قضیه‌ی طرح لباس ملی را مطرح کردم و گفتم بیایید یک لباس ملی درست کنیم [...] عرب‌ها لباس ملی خودشان را دارند، هندی‌ها لباس ملی خودشان را دارند، اندونزی‌یایی‌ها لباس ملی خودشان را دارند [...] من و شما که ایرانی هستیم، لباسمان چیست؟» (بیانات در دیدار جمعی از جوانان استان همدان، 1383/4/17)

این‌گونه دغدغه‌ها نسبت به «روش‌ زندگی» در اوایل رهبری آیت‌الله خامنه‌ای بیشتر از پیش نمایان گشت. نگاهی گذرا به نام‌گذاری سال‌ها در دهه‌ی هفتاد شمسی نشان می‌دهد که ارتقای فرهنگ عمومی در کشور برای ایشان اهمیتی فوق‌العاده داشته است. انتخاب‌‌ نام‌هایی همچون «وجدان کاری، انضباط اجتماعی»، «انضباط اقتصادی و مالی» و «صرفه‌جویی» ناظر بر آسیب‌شناسی جامعه‌ی آن روز ایران بود؛ آسیب‌هایی همچون زیاده‌روی و نابودکردن اموال عمومی و اموال شخصی و نیز ریخت و پاش و اسراف. در این میان نام‌هایی مانند «حرکت به سوی اصلاح الگوی مصرف» و «همت مضاعف و کار مضاعف» برای نسل‌های جوان‌تر جامعه‌ی ایرانی آشناتر است. البته انتخاب نام سال، تنها زمینه‌ی طرح این بحث برای رهبری نبود، بلکه ایشان در سخنرانی‌های مختلفی در این سال‌ها به مسائلی مثل آپارتمان‌نشینی، معماری، اصلاح موی سر، شیوه‌ی راه‌رفتن، کتاب‌خوانی، الگوی مصرف وسایل زندگی، مُد و ... نیز پرداخته‌اند.
ساموئل هانتینگتون در کتاب «چالش‌های هویت در آمریکا» موفقیت نظام سیاسی آمریکا را در هویت‌سازی علی‌رغم حضور افراد متعدد خارجی با رسوم، اعتقادات و فرهنگ‌های متفاوت و بعضاً متضاد، آمریکایی کردن (Americanization) آنها می‌داند.

* چرا سبک زندگی؟
در شرایط حساس کنونی منطقه و جهان و علیرغم همه‌ی تهدیدها و تحریم‌های تحمیلی علیه ملت ایران و شرایط اقتصادی و ... چرا رهبر انقلاب این موضوع مهم را متن تمدن‌سازی نوین اسلامی می‌دانند؟ چرا ایشان دغدغه‌ی سبک زندگی را با این کیفیت بیان می‌کنند؟ برای یافتن پاسخ لازم است که دو وجه این سخنان را بررسی کنیم:

1. وجه ایجابی: سال گذشته و در جمع دانشجویان کرمانشاهی بود که رهبر انقلاب هدف اصلی و میانه‌ی انقلاب اسلامی ایران را «تشکیل جامعه‌ی اسلامی با همه‌ی خصوصیات و شاخص‌هایش» عنوان کردند؛ جامعه‌ای که قرار است الگویش را سرِ دست بگیرد و در این آشفته‌‌بازار بین‌المللی و منطقه‌ای به همگان نشان دهد.

به نظر می‌رسد که در عمر بیش از سی سال انقلاب اسلامی ایران و با وجود همه‌ی سختی‌ها و فشارها، ایران اسلامی توانسته است ساختار و چهارچوب خوبی را برای پیشرفت خود بسازد. در زمینه‌ی سیاسی ما اکنون به ثبات و اقتدار سیاسی در داخل و اعتبار اثرگذار در عرصه‌ی بین‌الملل رسیده‌ایم. پروژه‌ی «مهار ایران» که با وقوع بیداری اسلامی رنگ و بوی جدیدی یافته، حاکی از این امر دارد. در عرصه‌ی علم به استناد پایگاه استنادی اسکوپوس در سال 2012 میلادی، حائز رتبه‌ی نخست در منطقه و شانزدهم در دنیا هستیم. همچنین با توجه به ظرفیت‌های طبیعی، زیربنایی و انسانی‌ کشورمان، ابزار مناسبی را با توجه به ساخت و اسکلت محکم نظام در اختیار داریم. حال نوبت به طراحی و ساخت بنای مورد نظر است، اما چه بنایی و با چه معماری باید برای این اسکلت طراحی نمود؟ «آن چیزهایی است که متن زندگی ما را تشکیل می‌دهد؛ که همان سبک زندگی است.»

اگر ما سبک زندگی را تنها بحثی ذیل فرهنگ ندانیم و نقش آن را در تمدن‌سازی فهم کنیم، با توجه به ظرفیت‌های فوق به موقعیتی رسیده‌ایم که باید برای طراحی بنای تمدن خود برنامه‌ریزی کنیم. حال که باید راه نوینی را برای خود و همگان باز کنیم، آیا می‌توانیم از چگونه زندگی‌کردن مردم بگذریم و تنها به انتقال گفتمان‌ها و آرمان‌های خود بسنده کنیم؟ مردم برای معیشت و معاش خود نیز نیاز به الگو دارند.

2. وجه سلبی:
2.1 ساموئل هانتینگتون در کتاب «چالش‌های هویت در آمریکا» موفقیت نظام سیاسی آمریکا را در هویت‌سازی علی‌رغم حضور افراد متعدد خارجی با رسوم، اعتقادات و فرهنگ‌های متفاوت و بعضاً متضاد با تمامی جهان خاکی و در یک کلمه «آمریکایی کردن» (Americanization) آنها می‌داند. به این معنا که ما با دین شما، مذهب شما، رنگ پوست و موی شما کاری نداریم؛ فقط آمریکایی زندگی کنید، حتی اگر مسلمان هستید. هانتینگتون معتقد است که تداوم جامعه‌ی آمریکا در پرتو فرآیند آمریکایی‌کردن ممکن می‌شود؛ با این استراتژی که در مدل مرکز-پیرامون یا شمال-جنوب و برای افزایش حداکثری عمق استراتژیک آمریکا باید وارد زندگی پیرامونی‌ها و جنوبی‌ها نیز بشود.
سبک زندگی آن‌قدر به روبنا و ظواهر زندگی انسان‌ها می‌پردازد که اغلب ما معتقد نیستیم یا حتی فراموش می‌کنیم که دارای لایه‌های عمیق‌تر تئوریک نیز هست. غفلت از مبانی، خود را در استفاده از روش‌هایی نشان می‌دهد که یا سکولاریسم پنهان است یا تقلید.

تفکیک سبک زندگی از اعتقادات و دین -به عبارتی سکولاریزه کردن سبک زندگی- مهم‌ترین دستاورد نظام سلطه بوده که مرزهای آن به جامعه‌ی آمریکایی محدود نمی‌شود. با این منطق بوده که «فرهنگ مهاجم» غرب خود را تبدیل به «فرهنگ غالب» کرده است. وقتی انسان‌های بسیاری در خارج از مرزهای آمریکا، آمریکایی زندگی می‌کنند، ایالات متحده می‌تواند به عنوان عمق استراتژیک خود روی آن‌ها حساب کند. موفقیتی که آمریکایی‌ها نتوانستند با قدرت نظامی و سیاسی خود به آن دست یابند، با آمریکایی کردن زندگی بسیاری از مردمان جهان برایشان فراهم آمده است. جوزف نای، نظریه‌پرداز «قدرت نرم» معتقد است که آمریکا در دیپلماسی عمومی خود با دو بازوی رسانه‌ای و آموزشی، رؤیاها و انتخاب‌های جهانیان را می‌سازد.

بنابراین چه ما به دنبال تمدن‌سازی باشیم و چه نباشیم، حداقل برای حفظ هویت خود باید روش زندگی متناسب با اعتقاداتمان را ارائه دهیم وگرنه آمریکایی‌شدن دیر یا زود سرنوشت ما هم خواهد بود.

2.2 نگاه آسیب‌شناسانه به وضعیت فرهنگی و به‌خصوص سبک زندگی کنونی ایرانیان، ما را وامی‌دارد تا مشکلات فرهنگی خود را تنها ناشی از تهاجم فرهنگی نظام سلطه نبینیم. مشکلات جامعه را باید به‌درستی شناسایی کرد و مجرای اصلاح آن را نیز روشن نمود. بسیاری از ما این نکته را در نقد وضع موجود لحاظ نمی‌کنیم و کاستی‌ها و آسیب‌های خود را در حوزه‌ی رفتارها و هنجارهای فرهنگی، به مسائل سیاسی یا اقتصادی و بین‌المللی «فرافکنی» می‌کنیم.

شاید سبک زندگی آن‌قدر به روبنا و ظواهر زندگی انسان‌ها می‌پردازد که اغلب ما معتقد نیستیم یا حتی فراموش می‌کنیم که دارای لایه‌های عمیق‌تر تئوریک نیز هست. غفلت از مبانی، خود را در استفاده از روش‌هایی نشان می‌دهد که یا سکولاریسم پنهان است یا تقلید. علت هر دو این‌ها هم سطحی‌نگری است. گروه اول بر این خیال می‌زیند که اسلام را در عصر جدید، نونوار می‌کنند و گروه دوم ناخواسته دین را قربانی سبک زندگی غربی می‌کنند.

رهبر انقلاب اسلامی در سخنان اخیر خود اولاً بستر و ضرورت و جایگاه بحث سبک زندگی را در جمهوری اسلامی مشخص کردند. ثانیاً برای نشان دادن نقشه‌ی راه این مسئله، به چند ملاحظه‌ی مهم اشاره نمودند. ایشان تفسیری توحیدی از زندگی و سبک زندگی بر مبنای خدامحوری را متفاوت از سبک زندگی انسان‌مدارانه‌ی غربی دانستند.
ملاحظه‌ی دوم اما به عرصه‌ی عمل برمی‌گردد؛ آن‌جا که اغلب گمان می‌کنند همه‌چیز باید بالا به پایین و دستوری باشد. در حالی که جنس فرهنگ و فرهنگ‌سازی به‌خصوص در جامعه‌ی ایرانی که از ظرفیت‌های شبکه‌سازی اجتماعی نظیر مساجد و حسینیه‌ها و ... برخوردار است، باید از پایین به بالا باشد. جای تأسف دارد که در بعضی مواقع که رهبری انقلاب مطالبه‌ای نرم‌افزاری را بیان می‌کنند، ابتدا آیین‌نامه‌ها و بخشنامه‌ها و نهادها برای آن تعیین می‌شود و نهایتاً هم اصل موضوع به حاشیه می‌رود. اگر سپردن اقتصاد به دست مردم هنوز با موانعی مواجه است، اما می‌توان سبک زندگی را با کمک مردم و به دست ایشان ایجاد کرد و رواج داد و ثمرات آن را دید.


  



نوشته شده در تاریخ 94/7/18 ساعت 7:50 ع توسط RBPTLOV1


سبک زندگی

در این بخش از صفحه‌ی ویژه‌ سفر رهبر انقلاب به خراسان شمالی، کلیدواژه‌ها و مفاهیم اصلی مطرح شده در طول سفر به همراه «گزیده بیانات» مربوط به آن ارائه شده و به تدریج در طول سفر تکمیل خواهد شد. مخاطبان می‌توانند در این بخش، در زمان کوتاهی، محورهای اصلی بیانات رهبر انقلاب را در طول سفر ملاحظه کنند.

 
* چرا باید به «سبک زندگی» اهمیت داد؟
یکی از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامی عبارت است از سبک زندگی کردن، رفتار اجتماعی، شیوه‌ی زیستن - اینها عبارةٌ اخرای یکدیگر است - این یک بُعد مهم است؛ این موضوع را میخواهیم امروز یک قدری بحث کنیم. ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم - که هدف انسان، رستگاری و فلاح و نجاح است - باید به سبک زندگی اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگاری معنوی اعتقادی هم نداشته باشیم، برای زندگی راحت، زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، باز پرداختن به سبک زندگی مهم است. بنابراین مسئله، مسئله‌ی اساسی و مهمی است.[1]
 
* سبک زندگی بخش حقیقی و اصلی تمدن اسلامی است
ما اگر پیشرفت همه‌جانبه را به معنای تمدن‌سازی نوین اسلامی بگیریم - بالاخره یک مصداق عینی و خارجی برای پیشرفت با مفهوم اسلامی وجود دارد؛ اینجور بگوئیم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامی، ایجاد یک تمدن نوین اسلامی است؛ این محاسبه‌ی درستی است - این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزاری است؛ یک بخش دیگر، بخش متنی و اصلی و اساسی است. به هر دو بخش باید رسید.
 آن بخش ابزاری چیست؟ بخش ابزاری عبارت است از همین ارزشهائی که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بین‌المللی، تبلیغ و ابزارهای تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزاری تمدن است؛ وسیله است. البته ما در این بخش در کشور پیشرفت خوبی داشته‌ایم. کارهای زیاد و خوبی شده است؛ هم در زمینه‌ی سیاست، هم در زمینه‌ی مسائل علمی، هم در زمینه‌ی مسائل اجتماعی، هم در زمینه‌ی اختراعات - که شما حالا اینجا نمونه‌اش را ملاحظه کردید و این جوان عزیز برای ما شرح دادند - و از این قبیل، الی ماشاءاللّه در سرتاسر کشور انجام گرفته است. در بخش ابزاری، علی‌رغم فشارها و تهدیدها و تحریمها و این چیزها، پیشرفت کشور خوب بوده است.
 اما بخش حقیقی، آن چیزهائی است که متن زندگی ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگی است که عرض کردیم. این، بخش حقیقی و اصلی تمدن است؛ مثل مسئله‌ی خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، مسئله‌ی خط، مسئله‌ی زبان، مسئله‌ی کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسی، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌ای که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهای ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهای اصلی تمدن است، که متن زندگی انسان است.[2]
 
* باید آسیب‌شناسی کنیم چرا در بخش سبک زندگی پیشرفت نکردیم
در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیب‌شناسی کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟
بنابراین باید آسیب‌شناسی کنیم؛ یعنی توجه به آسیبهائی که در این زمینه وجود دارد و جستجو از علل این آسیبها. البته ما اینجا نمیخواهیم مسئله را تمام‌شده فرض کنیم؛ فهرستی مطرح میکنیم: چرا فرهنگ کار جمعی در جامعه‌ی ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با اینکه کار جمعی را غربی‌ها به اسم خودشان ثبت کرده‌اند، اما اسلام خیلی قبل از اینها گفته است: «تعاونوا علی البرّ و التّقوی»، یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنی حتّی اعتصام به حبل‌اللّه هم باید دسته‌جمعی باشد؛ «و لا تفرّقوا». چرا در برخی از بخشهای کشورمان طلاق زیاد است؟ چرا در برخی از بخشهای کشورمان روی آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟ چرا در روابط همسایگی‌مان رعایتهای لازم را نمیکنیم؟ چرا صله‌ی رحم در بین ما ضعیف است؟ چرا در زمینه‌ی فرهنگ رانندگی در خیابان، ما مردمان منضبطی به طور کامل نیستیم؟ این آسیب است. رفت‌وآمد در خیابان، یکی از مسائل ماست؛ مسئله‌ی کوچکی هم نیست، مسئله‌ی اساسی است. آپارتمان‌نشینی چقدر برای ما ضروری است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتی دارد که باید آنها را رعایت کرد؟ چقدر آن الزامات را رعایت میکنیم؟ الگوی تفریح سالم چیست؟ نوع معماری در جامعه‌ی ما چگونه است؟ ببینید چقدر این مسائل متنوع و فراگیرِ همه‌ی بخشهای زندگی، داخل در این مقوله‌ی سبک زندگی است؛ در این بخش اصلی و حقیقی و واقعی تمدن، که رفتارهای ماست. چقدر نوع معماری کنونی ما متناسب با نیازهای ماست؟ چقدر عقلانی و منطقی است؟ طراحی لباسمان چطور؟ مسئله‌ی آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟ آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهای روزانه، به همدیگر به طور کامل راست میگوئیم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یکدیگر حرف میزنیم؟ بعضی‌ها با داشتن توان کار، از کار میگریزند؛ علت کارگریزی چیست؟ در محیط اجتماعی، برخی‌ها پرخاشگری‌های بی‌مورد میکنند؛ علت پرخاشگری و بی‌صبری و نابردباری در میان بعضی از ماها چیست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات میکنیم؟ در رسانه‌ها چقدر مراعات میشود؟ در اینترنت چقدر مراعات میشود؟ چقدر به قانون احترام میکنیم؟ علت قانون‌گریزی - که یک بیماری خطرناکی است - در برخی از مردم چیست؟ وجدان کاری در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعی در جامعه چقدر وجود دارد؟ محکم‌کاری در تولید چقدر وجود دارد؟ تولید کیفی در بخشهای مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخی از حرفهای خوب، نظرهای خوب، ایده‌های خوب، در حد رؤیا و حرف باقی میماند؟ که دیدید اشاره کردند. چرا به ما میگویند که ساعات مفید کار در دستگاه‌های اداری ما کم است؟ هشت ساعت کار باید به قدر هشت ساعت فایده داشته باشد؛ چرا به قدر یک ساعت یا نیم ساعت یا دو ساعت؟ مشکل کجاست؟ چرا در بین بسیاری از مردم ما مصرف‌گرائی رواج دارد؟ آیا مصرف‌گرائی افتخار است؟ مصرف‌گرائی یعنی اینکه ما هرچه گیر می‌آوریم، صرف اموری کنیم که جزو ضروریات زندگی ما نیست. چه کنیم که ریشه‌ی ربا در جامعه قطع شود؟ چه کنیم که حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعایت شود؟ چه کنیم که طلاق و فروپاشی خانواده، آنچنان که در غرب رائج است، در بین ما رواج پیدا نکند؟ چه کنیم که زن در جامعه‌ی ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگی‌اش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعی‌اش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعی و خانوادگی‌اش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکی‌اش را انتخاب کند؟ اینها جزو مسائل اساسی ماست. حد زاد و ولد در جامعه‌ی ما چیست؟ من اشاره کردم؛ یک تصمیمِ زمان‌دار و نیاز به زمان و مقطعی را انتخاب کردیم، گرفتیم، بعد زمانش یادمان رفت! مثلاً فرض کنید به شما بگویند آقا این شیر آب را یک ساعت باز کنید. بعد شما شیر را باز کنی و بروی! ماها رفتیم، غافل شدیم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش میدهند که آقا جامعه‌ی ما در آینده‌ی نه چندان دوری، جامعه‌ی پیر خواهد شد؛ این چهره‌ی جوانی که امروز جامعه‌ی ایرانی دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضی از شهرهای بزرگ، خانه‌های مجردی وجود دارد؟ این بیماری غربی چگونه در جامعه‌ی ما نفوذ کرده است؟ تجمل‌گرائی چیست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه کار کنیم که از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اینها بخشهای گوناگونی از مسائل سبک زندگی است، و ده‌ها مسئله از این قبیل وجود دارد؛ که بعضی از اینهائی که من گفتم، مهمتر است. این یک فهرستی است از آن چیزهائی که متن تمدن را تشکیل میدهد. قضاوت درباره‌ی یک تمدن، مبتنی بر اینهاست.
 نمیشود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت کرد و تحسین کرد؛ در حالی که در داخل آن، این مشکلات فراوان، سراسر جامعه و زندگی مردم را فرا گرفته. اصل اینهاست؛ آنها ابزاری است برای اینکه این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگی کنند، با امنیت زندگی کنند، پیش بروند، حرکت کنند، تعالی انسانیِ مطلوب پیدا کنند.[3]
 
* سبک زندگی تابع تفسیرمان از زندگی است
رفتار اجتماعی و سبک زندگی، تابع تفسیر ما از زندگی است: هدف زندگی چیست؟ هر هدفی که ما برای زندگی معین کنیم، برای خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعی، متناسب با خود، یک سبک زندگی به ما پیشنهاد میشود. یک نقطه‌ی اصلی وجود دارد و آن، ایمان است. یک هدفی را باید ترسیم کنیم - هدف زندگی را - به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها امکان‌پذیر نیست؛ کارِ درست انجام نمیگیرد. حالا آن چیزی که به آن ایمان داریم، میتواند لیبرالیسم باشد، میتواند کاپیتالیسم باشد، میتواند کمونیسم باشد، میتواند فاشیسم باشد، میتواند هم توحید ناب باشد؛ بالاخره به یک چیزی باید ایمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال این ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئله‌ی ایمان، مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلی اعتقاد؛ یک چنین ایمانی باید وجود داشته باشد. بر اساس این ایمان، سبک زندگی انتخاب خواهد شد.[4]
 
* تقلید از غرب جز ضرر و فاجعه چیزی به بار نمی‌آورد
برای ساختن این بخش از تمدن نوین اسلامی، بشدت باید از تقلید پرهیز کنیم؛ تقلید از آن کسانی که سعی دارند روشهای زندگی و سبک و سلوک زندگی را به ملتها تحمیل کنند. امروز مظهر کامل و تنها مظهر این زورگوئی و تحمیل، تمدن غربی است. نه اینکه ما بنای دشمنی با غرب و ستیزه‌گری با غرب داشته باشیم - این حرف، ناشی از بررسی است - ستیزه‌گری و دشمنیِ احساساتی نیست. بعضی بمجرد اینکه اسم غرب و تمدن غرب و شیوه‌های غرب و توطئه‌ی غرب و دشمنی غرب می‌آید، حمل میکنند بر غرب‌ستیزی: آقا، شماها با غرب دشمنید. نه، ما با غرب پدرکشتگیِ آنچنانی نداریم - البته پدرکشتگی داریم! - غرض نداریم. این حرف، بررسی‌شده است.
 تقلید از غرب برای کشورهائی که این تقلید را برای خودشان روا دانستند و عمل کردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتّی آن کشورهائی که بظاهر به صنعتی و اختراعی و ثروتی هم رسیدند، اما مقلد بودند. علت این است که فرهنگ غرب، یک فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودکننده‌ی فرهنگهاست. هرجا غربی‌ها وارد شدند، فرهنگهای بومی را نابود کردند، بنیانهای اساسیِ اجتماعی را از بین بردند؛ تا آنجائی که توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند. هر جا انگلیس‌ها وارد شدند، زبان مردم بومی را تبدیل کردند به انگلیسی؛ اگر زبان رقیبی وجود داشت، آن را از بین بردند.
 
* باطن فرهنگ غربی، سبک زندگی مادی شهوت‌آلودِ هویت‌زدا و ضد معنویت است
یکی از خصوصیات فرهنگ غربی، عادی‌سازی گناه است؛ گناه‌های جنسی را عادی میکنند. امروز این وضعیت در خود غرب به فضاحت کشیده شده؛ اول در انگلیس، بعد هم در بعضی از کشورهای دیگر و آمریکا. این گناه بزرگِ همجنس‌بازی شده یک ارزش! به فلان سیاستمدار اعتراض میکنند که چرا او با همجنس‌بازی مخالف است، یا با همجنس‌بازها مخالف است! ببینید انحطاط اخلاقی به کجا میرسد. این، فرهنگ غربی است. همچنین فروپاشی خانواده، گسترش مشروبات الکلی، گسترش مواد مخدر.
 من سالها پیش - در دهه‌ی 30 و 40 - در منطقه‌ی جنوب خراسان، بزرگان و افراد صاحب فکر و پیرمردهائی را دیدم که یادشان بود که انگلیس‌ها چگونه تریاک را با شیوه‌های مخصوصی در بین مردم رائج میکردند؛ والّا مردم تریاک کشیدن بلد نبودند؛ این چیزها وجود نداشت. این افراد یادشان بود، سراغ میدادند و خصوصیاتش را میگفتند. با همین روشها بود که مواد مخدر بتدریج در داخل کشور توسعه پیدا کرد. فرهنگ غربی اینجوری است.
 فرهنگ غربی فقط هواپیما و وسائل آسایش زندگی و وسائل سرعت و سهولت نیست؛ اینها ظواهر فرهنگ غربی است، که تعیین‌کننده نیست؛ باطن فرهنگ غربی عبارت است از همان سبک زندگی مادیِ شهوت‌آلودِ گناه‌آلودِ هویت‌زدا و ضد معنویت و دشمن معنویت. شرط رسیدن به تمدن اسلامیِ نوین در درجه‌ی اول این است که از تقلید غربی پرهیز شود. ما متأسفانه در طول سالهای متمادی، یک چیزهائی را عادت کرده‌ایم تقلید کنیم.
 بنده طرفدار این نیستم که حالا در مورد لباس، در مورد مسکن، در مورد سایر چیزها، یکباره یک حرکت جمعی و عمومی انجام بگیرد؛ نه، این کارها باید بتدریج انجام بگیرد؛ دستوری هم نیست؛ اینها فرهنگ‌سازی لازم دارد. همان طور که گفتم، کار نخبگان است، کار فرهنگ‌سازان است. و شما جوانها باید خودتان را برای این آماده کنید؛ این، رسالت اصلی است.[5]



  



نوشته شده در تاریخ 94/7/18 ساعت 7:45 ع توسط RBPTLOV1


صد راه حل فرار از خستگی و سستی در زندگی

صد راه حل فرار از خستگی و سستی در زندگی
از زندگی خسته شده اید؟ دیگر زندگی به کامتان نیست! نگران نباشید چون عده ی زیادی هم مثل شما هستند و با این مشکلات دست و پنجه نرم می کنند. لذا برای آن حتماً راه حلی اندیشیده شده است.
 
با سری به کتابفروشی های مختلف می توانیم تعداد زیادی از کتاب هایی که به این منظور تهیه شده اند را ببینیم.
 
لیست صدتایی زیر به بیان نکات بسیار ساده و جذاب در این زمینه می پردازد که شاید با اینکه همه ی ما آن ها را می دانیم، ولی ندانیم که می دانیم! با هم این لیست را می خوانیم:

1- اشتباهاتتان را بپذیرید

2-از اشتباهات اطرافیان و دوستانتان بگذرید و چشم پوشی کنید

3-برای خودتان سرگرمی جدیدی انتخاب کنید

4-منظم باشید و نظم خاص و مورد قبول خود را اجرا کنید

5-دوستان جدیدی پیدا کنید

6-کار جدیدی پیدا کنید

7-رژیم غذاییتان را تغییر دهید

8-احساساتتان را روی کاغذ پیاده کنید. به عبارت دیگر برای خودتان یک دفترچه ی خاطرات تهیه کنید

9-جملات صبحگاهی خاص خود را پیدا کنید!( هر روز صبح یک جمله ی مثبت را بیان کنید)

10-به مسافرت بروید.

11-ریسک پذیر باشید( خطر پذیری باعث افزیش نشاط در زندگی می شود)

12-فعالیت اقتصادی خود را بنا کنید.(بی کار نمانید و شروع کنید به دنبال کار بگردید)

13-زبان جدیدی یاد بگیرید.( یاد گرفتن زبان شما را با دنیایی جدیدتر آشنا می کند)

14-دلیلی برای پذیرفتن نظرات دیگران بیابید.

15-دکوراسیون محل کارتان را تغییر دهید.

16-به خودتان پاداش بدهید.

17-صبح ها زودتر از خواب بیدار شوید.

18-قدرت تمرکزتان را افزایش دهید.

19-یک وبلاگ برای خودتان دست و پا کنید!

20-یک کتابچه ی الکترونیکی بنویسید ودر اینترنت منتشر کنید.

21-تلاش کنید ولی زیاد رویایی فکر نکنید.

22-کارشکنی و بی قانونی را بگذارید کنار

23-دلیلی برای دوست داشتن خودتان پیدا کنید!

24-چیزهای جدید را تجربه کنید

25-از دعوا کردن برحذر باشید

26-از تلف کردن انرژی تان جلوگیری کنید.

27-یادبگیرید که چشم پوشی کنید

28-قدردان زحمات دیگران در قبال خودتان باشید

29-ول کن قضیه نباشید!

30-خانه تان را تمیز کنید

31-فعالیت های روزانه تان را بنویسید

32-نظرات منفی که در مورد خودتان دارید را حل کنید.

33-مهارت های جدیدی را یاد بگیرید

34-به مانند پولتان که همیشه حسابش دستتان است، حساب زمانتان را هم داشته باشید

35-ورزش کنید

36-مثل والدین باشید!

37-دیوارهایی را که اطراف خودتان ساخته اید نابود کنید

38-چیزهایی که باعث ناراحتی تان می شود را از خود و خانه تان دور کنید

39-هفته ای یک کتاب بخوانید

40-در دوره های یک ماهه خود را مجبور به کاری کنید

41-به دوستان قدیمی تان زنگ بزنید و جویای احوالشان شوید.

42-پیگیر اتفاقات باشید

43-بازی کنید!( بعضی وقت ها مثل بچه ها رفتار کردن و با آنها بازی کردن باعث افزایش روحیه تان می شود)

44-کسانی که به شما بدی کرده اند را ببخشید

45-بی خیال حل مشکلات سخت شوید!

46-با دشمنان قدیمی تان صلح کنید

47-به یک دوست نزدیک قول بدهبد پابند به قولتان باشید

48-اگر از کسی واقعاً بدتان می آید، با او قطع رابطه کنید! ( به همین سادگی! می توان جلوی بسیاری از ناراحتی ها را گرفت!)

49-مهمتر از همه اینا اینه که به سایت راد اس ام اس دات کام یه سری بزنید !

50- قضاوت کردن را کنار بگذارید

51-طرز لباس پوشیدتان را عوض کنید

52-حداقل روزی 10 باز لبخند بزنید

53-بعضی از خاطرات گذشته را فراموش کنید

54-یک درخت در باغچه تان بکارید.

55-به یک شهر دیگربروید!

56-عضو گروه جدیدی شوید

57-تلویزیون نگاه نکنید

58-سرگرمی های غیرعادی ای برای خودتان دست و پا کنید

59-یکی را تصادفی انتخاب کرده و بغل کنید!!

60-یک مهمانی غیرمترقبه برگزار کنید!

61-به پیاده روی بروید!

62-یک حیوان خانگی بخرید

63- یک نامه ی تشکر آمیز برای دوستانتان بنویسید

64- روزانه تمرین مدیتیشن کنید

65-از جملات زیبا استفاده کنید

66-نسبت به خودتان هم همین کار را بکنید

67-اگر در چیزی شک کردید، کاری که دلتان می گوید را انجام دهید

68-چه پیروز چه بازنده، اظهار نظر نکنید

69-از کسی تقلید نکنید

70-اهدافتان را بشناسید

71-به دیگران کمک کنید

72-اجتماعی باشید

73-زمانی را هم به تنهایی بگذرانید

74-بعضی چیزها را هم خودتان تعمیر کنید.

75-کارهای با ارزش انجام دهید

76-سعی کنید که عادت کنید قبل از انجام هر کاری کمی فکر کنید تا بعداً دچار پشیمانی نشوید

77-موارد مختلف زندگی تان را درجه بندی کنید.

78-درک کنید که دیگران از شما چه می خواهند

79-عادت های بدتان را ترک کنید

80-غرو لند کردن را ترک کنید

81-چیزی که ازش بدتان می آید را از خودتان دور کنید

82-سعی کنید هر روز بهتر از دیروز باشید

83-به حرفهای منتقدانتان گوش دهید

84-بدانید که زندگی خودش شکل نمی گیرد? بلکه براساس واکنش شما به مسائل مختلف زندگی شکل می گیرد. در موارد مختلف زندگی درست واکنش دهید!

85-بخنیدید

86-به سمت چیزی که علاقه دارید حرکت کنید

87-به احساساتتان اعتماد کنید

88-طوری زندگی کنید که انکار دارید تفریح می کنید

89-از زندکی تان یک داستان درست کنید. اتفاقات مختلف زندگی تان را ثبت کنید و براساس آنها برای خودتان داستان هایی بنویسید که شما در آن نقش اول را دارید و یک قهرمان هستید!

90-دنباله رو دیگران نباشید

91-به اعتقاداتتان توجه کنید

92-دروغ نگویید!

93-موقعیت های مختلف را در زندگی تان پیش بینی کنید. اینگونه عمل کردن در زندگی ساده تر خواهد بود

94-در امروز زندگی کنید

95-منتظر اتفاقات غیر منتظره باشید

96-لذت ببرید!

97-قوانین خاص خود را داشته باشید

98-حسادت نکنید.

99-عاشق باشید! نه فقط به دیگران که خودتان!

100- افسوس گذشته ها را نخورید!



  



نوشته شده در تاریخ 94/7/18 ساعت 7:37 ع توسط RBPTLOV1


خـــــانه های مجـردی یا کلبه های فســـاد؟
این فساد محدود به غرب نشد، بلکه در حال حاضر از یک سو با تسلط غرب و ابر سرمایه داران بر صنعت فیلم سازی و شبکه های اجتماعی و از سوی دیگر با سیاست صدور فرهنگ آمریکایی، این بیماری به دیگر مناطق جهان نیز سرایت کرده است.
شیـــرازه - با دریده شدن پرده اخلاقیات بشری، فسادهای اخلاقی در قالب جنبش های اجتماعی پدید آمد، پیدایشی که اوج آن در جنبش "هیپی"های آمریکا نمایان شد. جنبشی که تعدادی از افراد برای جلب توجه آن را پدید آوردند و جهت مرتفع کردن خواهش های شهوانی و نیاز های بیمار گونه خود از مواردی همچون زندگی جنسی بدون تعهد استفاده می کردند و مدافع زندگی دختر و پسر بدون هیچ تعهدی در زیر یک سقف بودند. انفعال نهادهای مسیحی و رضایت حامیان دولت های غربی، در گذر زمان این فساد را تبدیل به فرهنگ غالب در بسیاری از جوامع غربی کرد. البته این فساد محدود به غرب نشد، بلکه در حال حاضر از یک سو با تسلط غرب و ابر سرمایه داران بر صنعت فیلم سازی و شبکه های اجتماعی و از سوی دیگر با سیاست صدور فرهنگ آمریکایی، این بیماری به دیگر مناطق جهان نیز سرایت کرده است. آنچه می خوانید گزارش مشرق است از این معضل اجتماعی - فرهنگی:

هم خانگی در غرب
آمارها نشان می‌دهد هم‌خانگی(Cohabitation) در 40 سال اخیر در کشورهای غربی افزایش چشمگیری داشته است. سرشماری‌ها نشان می‌دهد تعداد زوج‌های هم‌خانه امریکا در سال 1960، 439 هزار نفر بوده و در سال 2000، برآورد شده که در حدود پنج میلیون و 500 هزار نفر هم‌خانه هستند. بر اساس آمار دیگری نیمی از زوج‌هایی که سرانجام ازدواج می‌کنند، گزارش کرده‌اند که قبل از ازدواج با هم هم خانه بوده‌اند.

اکنون نظر عامه امریکایی‌ها زندگی مشترک قبل از ازدواج را یک ایده خوب می‌داند و هم خانگی به عنوان یک فرهنگ معرفی می‌شود. عامه بر این عقیده‌اند که هم خانگی به عنوان یک دوره امتحان برای مشاهده اینکه آیا رابطه خوب عمل می‌کند یا نه، مفید است. جامعه‌شناسان معتقدند همه‌گیر شدن این موضوع یک تأثیر مهم و طولانی‌ مدت بر ساختار جامعه امریکایی دارد.
اما با این وجود مطالعات روی آمارها نشان می‌دهد ازدواج‌هایی که زوج قبل از آن با هم هم‌خانه بوده‌اند نسبت به ازدواج‌هایی که زوج چنین سابقه‌ای نداشته‌اند، بیش از 50 درصد بیشتر با خطر طلاق مواجه است. به عبارتی دیگر بر خلاف باور عامه حتی در امریکا هم‌خانگی پیش از ازدواج نمی‌تواند دلیلی برای استحکام خانواده در آینده باشد.
     

هم خانگی در ایران و چرایی پیدایش آن
در چند وقت اخیر، پدیده هم خانگی در برخی از اقشار جامعه ایرانی دیده شده است به گونه ای که مرتضی طلایی رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران از افزایش زندگی مجردی دانشجویی بین دخترها و پسرها در محلات شمالی شهر تهران شهر خبر می دهد. اگرچه این معضل اخلاقی در حال حاضر جمعیت قابل توجهی را تحت پوشش ندارد و به بخشی مرفه و خاص از جامعه تعلق دارد، اما به هر حال این دسته از معضلات همچون ویروس می مانند که قابلیت توسعه و گسترش را در دراز مدت در بین لایه های مختلف جامعه پیدا می کنند.
در مورد چرایی ورود این معضل اجتماعی به ایران، دلایل و عوامل مختلفی وجود دارد، که بشرح ذیل است:

1-آمار بالای مهاجرت ایرانیان به کشور های غربی
بخشی از ایرانیان که به خارج از کشور مهاجرت کردند کم کم جذب فرهنگ جوامع مقصد شده و به تدریج با رفت و آمدهای خود به ایران باعث تزریق این دسته از عیاشی های اخلاقی به جامعه ایران شدند، در این بین دانشجویانی که برای تحصیل به خارج از کشور رفتند بیشترین نقش را دارند. این دسته اخیر از آنجا که غالباً مجرد هستند، لاجرم زوجی برای خود خواهند یافت که با توجه به فرهنگ غرب که اکثر آشنایی ها در نخست در قالب هم خانگی است، این زوج یابی دانشجویان ایرانی در غرب نیز در اکثر موارد در قالب هم خانگی است. و به این دلیل که بخش قابل توجهی از دانشجویان بعد از تحصیل به ایران باز می گردند محتمل است که این معضل اخلاقی را نیز با خود خواهند آورد.

 این اثر گذاری در ایران ریشه طولانی دارد. برای مثال می توان به دوران قاجار اشاره کرده که افرادی معلوم الحال با اثر پذیری از غرب در داخل ایران شروع به تاختن علیه کیان اخلاقی و مذهبی جامعه کردند.

     

2-افزایش سفرهای توریستی ایرانیان به خارج از کشور
افزایش سفرهای توریستی ایرانیان به کشورهای خارجی و دیدن جذابیت ها و زرق و برق های موقتی ناشی از این سفرها،  باعث نوعی تسلیم شدن روانی در برابر فرهنگ غالب در این کشور ها می شود و بدنبال آن نیز این ناهنجاری اخلاقی در کنج ذهن بعضی از توریست های ایران بالاخص جوانان جا می گیرد.
 
 

3-گسترش مخاطبان شبکه های ماهواره ای و فیلم های خارجی در شبکه خانگی
استفاده از ماهواره و گسترش مخاطبان آن در بین جامعه ایران که آن نیز هم سطح گسترش فعالیت شبکه های فارسی زبان است، باعث ترویج زندگی به سبک آمریکایی است. در قالب این دسته از طریق مجموعه های تلویزیونی همچون "چگونه با مادرت آشنا شدم"، "راننده تاکسی" و... هم خانگی دختر - پسر نه تنها آسیب زا بلکه دارای جذابیت ها مختلف، شادابی و در نهایت مفید نمایش داده می شوند.
  
  
4-افزایش فعالیت فمینیسم
تفکر فمینیستی که یکی از اصول آن بی قید و تعهد بودن زن است در ذات خود معضل هم خانگی را دارد، زیرا که این تفکر همانطور که گفته شد خود را مدافع آزادی زنان می دانند، آزادی ای که به تعبیری همان فرار از قیود خانوادگی و تعهدات زناشویی است.
5-تحصیل دختران دانشجو دور از خانواده خود
تحصیل دختران در شهری دور از محل سکونت خانواده، بالاخص در مواردی که دختران از شهرستان های کوچک به کلان شهرهای همچون تهران می آیند، باعث به وجود آمدن تعارضات فرهنگی می شود که در نهایت در پاره ای از موارد تعارضات اخلاقی به بار خواهد آورد.
     

6-گسترش فعالیت های دین ستیزانه
در جامعه فعلی ایران، مجموعه عواملی همچون گسترش شبکه های ماهواره، گسترش فعالیت مبلغین مذاهب دیگر در قالب مواردی همچون کلیسای خانگی و افزایش فعالیت روشنفکر نماها، تبلیغات علیه اعتقادات اسلامی و کیان اخلاقی جامعه عده ای را جذب خود کرده که باعث از معیار افتادن ارزش های اخلاقی همچون ازدواج، رابطه دو جنس مخالف بر پایه عقود شرعی و ... شده است.
  
  
7-منطبق نبودن مبانی روانشناسی و جامعه شناسی با فرهنگ کشور
مبانی فکری و آکادمیک روانشناسی و جامعه شناسی در ایران بر پایه تفکرات صاحب نظران غربی همچون فروید پدید آمده که اساس روابط بشری را بر پایه روابط جنسی و دوران کودکی گذاشته اند، این دسته از تفکرات بدلیل این که در بعد جغرافیایی و فرهنگی متفاوتی پدید آمدند، تطابقی با فرهنگ و سنت ما ندارند.

8-بالا رفتن سن ازدواج
ازدواج در ایران بنا به دلایل مختلفی همچون پیدایش فرهنگ مدافع ازدواج در سن بالا، مسائل اقتصادی همچون بیکاری، بالا رفتن هزینه های زندگی و هزینه مراسم ازدواج، مجموع عللی مربوط به خود ازدواج مثل بالارفتن مهریه و... باعث شده است که ازدواج برای جوانان بسیار دشوار شود و از این جهت برخی از آن ها برای برآورده کردن نیاز های جنسی و عاطفی خود به سایر راه ها روی بیاورند.
     

9-نبود ساختاری جهت ترویج ازدواج موقت
با توجه به دشواری های موجود برای ازدواج، تنها راه حل موجود که دارای وجهات شرعی و اخلاقی است، ازدواج موقت می باشد که این راه حل نیز در صورت باب شدن با مشکلات خاص خود، من جمله مورد پذیرش نبودن این دسته از ازدواج ها در بین عامه روبرو است. که این دسته از علل به خودی خود باعث شده بخشی از جامعه به راه حل های غیر شرعی و غیر اخلاقی برای ارتباط با جنس مخالف روی بیاورند.

 
تبعات و نتایج هم خانگی
معضل هم خانگی همانطور که مجموع علل مختلفی دارد، مجموعی نتایج و تبعات مخصوصی را به همراه دارد که در ذیل بیان می شود.

1.سوء استفاده این دسته از زوج ها از یکدیگر
 زوج‌هایی که هم‌خانه هستند بیشتر از زوج‌های ازدواج کرده از همدیگر سوء استفاده می‌کنند. تحقیقات زیادی نشان می دهد که حملات جسمی در بین زوج‌های هم‌خانه نسبت به زوج‌هایی که ازدواج کرده‌اند بسیار رایج‌تر و شدیدتر است. مردان معمولاً به این دلیل هم‌خانگی را انتخاب می‌کنند که با آسودگی از رابطه برخوردار شوند در حالی‌که زنان با این امید هم‌خانه می‌شوند که رابطه‌شان به ازدواج منجر شود. هم خانگی رابطه‌ ای را می‌سازد که در آن مرد بیشتر احتمال دارد که در موقعیت قدرت بر زنی قرار گیرد که از رابطه‌اش بیشتر از آنچه که هست انتظار دارد. این موضوع زنی که هم‌خانگی را انتخاب کرده در موقعیت خطرناکی قرار می‌دهد.

     

2.پیدایش مسائل و مشکلات مختلف پس از ازدواج
فعالیت جنسی زودهنگام و بدون قید و بند منجر به مشکلات شدید رفتاری می‌شود. این دسته از روابط جنسی که در اغلب موارد همراه با افسار گسیختگی جنسی است، باعث می شود که فرد در دراز مدت سلایق جنسی نامعقول و نامعمولی پیدا کند، که نتیجتاً نمی تواند برآورده کردن آن را از کسی که نقش همسر واقعی او را در آینده خواهد داشت، انتظار داشته باشد. این مسئله خود باعث سرکوب های جنسی و مشکلات روانی- عاطفی پس از آن می شود.

 
3.مشکلات روانی
آن هایی که هم‌خانه هستند بیشتر از افسردگی و اضطراب رنج می‌برند. زن ازدواج نکرده‌ تحریک‌پذیرتر، مضطرب‌تر، نگران‌تر و افسرده‌تر از زن ازدواج کرده است. در حقیقت این دسته از زنان در دراز مدت دچار حس پوچی و نا امیدی می شوند، این زنان پس از مدتی هم جنس های خود را می بینند که رو به رابطه جدی و تعهد آور با ضمانت های شرعی و اخلاقی می آورند، در صورتی که رابطه ی که خودشان در آن قرار دارند، هیچ گونه ضمانت اجرایی ندارد و وحشت اینکه هم خانه شان به راحتی آنان را رها کند، همواره با این دسته از زنان هست. این دسته از عوامل و مجموعه ای از سایر علل باعث پیدایش مشکلات روحی و روانی در این دسته از زنان می شود.

4.کم کردن اشتیاق به ازدواج
 آن هایی که هم‌خانه هستند کمتر احتمال دارد که با هم ازدواج کنند. نتیجه یک تحقیق ملی تطبیقی در امریکا از خانواده‌ها و خانوارها با حجم نمونه 13 هزار نفری نشان داد که در حدود 40 درصد از زوج‌های هم‌خانه در امریکا بدون آنکه به ازدواج برسند از هم جدا می‌شوند. نیمی از این افراد در طول زندگی چندین هم‌خانه داشته‌اند.

5.بالابردن آمار طلاق
آن هایی که قبل از ازدواج با هم زندگی می‌کنند بعد از ازدواج میزان جدایی و طلاق بیشتری دارند. تحقیقات دکتر نیل بنت، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه ییل، نشان می دهد که زنان هم‌خانه نسبت به زنانی که قبل از ازدواج با همسرشان زندگی نکرده‌اند، 80 درصد بیشتر احتمال دارد که از همسرشان طلاق بگیرند. تحقیقی دیگر در امریکا نشان داد که زوج‌هایی که با هم‌خانگی شروع کرده‌اند در مقایسه با افرادی که با ازدواج شروع کرده بودند، تقریباً دوبرابر بیشتر احتمال دارد که طی 10 سال از هم جدا شوند. (57 درصد در مقابل 30 درصد).


از سوی دیگر آن هایی که قبل از ازدواج از لحاظ جنسی فعال هستند احتمال بسیار بیشتری دارد که طلاق بگیرند. تحقیقات نشان می‌دهند که دخترانی که ارتباطات نامشروع داشته‌اند احتمال طلاقشان تا حدود 60 درصد افزایش پیدا می‌کند.

6.ترویج خیانت
آن هایی که رابطه جنسی پیش از ازدواج دارند احتمال بیشتری دارد که بعد از ازدواج به همسرشان خیانت کنند. زیرا که آن هایی که هم‌خانه هستند احتمالاً به جای یک رابطه پایدار ماجرای عاشقانه ی زودگذری دارند. یک ماجرای عشقی شبیه به داشتن یک رابطه پایدار نیست. روابط در زمان شکل می‌گیرند و گسترش می‌یابند و حفظ می‌شوند. ماجرای عاشقانه بدون رابطه پایدار در بهترین حالت یک مواجهه کوتاه است. نتیجتاً این دسته از روابط باعث می شود که افرادی که وارد آن می شوند نتواند در دراز مدت خود را در یک رابطه طولانی مدت، متعهد ببینند و پس از آنکه دچار حس روزمرگی می شوند برای فرار آز آن روی به رابطه خارج از خانواده می آورند.

7.فراهم شدن زمینه گسترش همجنس گرایی
ارتباط هم خانگی فقط محدود به دو جنس مخالف نخواهد شد، بلکه فساد اخلاقی، ویروسی است که با سرعت در حال شیوع است و با سیر زمان خانواده خود را بزرگتر می کند و اعضای جدیدتری را می پذیرد. یکی از این اعضای جدید فساد هم خانگی، فراهم شدن زمینه هم جنس گرایی است، در حقیقت با توسعه هم خانگی سایر قبح های اخلاقی نیز فرو خواهند ریخت، که باعث پدید آمدن سایر معضلات اخلاقی همچون هم جنس گرایی در سطح یک جامعه می شود.

     

8.پدید آمدن نسل فرزندان نامشروع و تبعات اجتماعی ناشی از آن
در حقیقت همانطور که یکی از آثار هم خانگی رابطه جنسی بی قید و بند ناشی از آن است، محتمل است که فرزندان نامشروعی نیز پدید  آیند، معضلی که با گسترش هم خانگی در لایه های جامعه، در دراز مدت باعث ایجاد نسلی از فرزندان نامشروع خواهد شد. پیدایش این دسته از نوزادان در دراز مدت، پیدایش نابهنجاری های اجتماعی و نا امنی های جنایی را به همراه دارد. تحقیقات در مناطق مختلف جهان نشان می دهد که بخشی قابل توجهی از مجرمین خطرناک از این دسته فرزندان هستند.
     

 
هم باشی با وجود فرزندان طرفین

چگونگی دفع این بحران اخلاقی در حال ظهور
درست است که این معضل اخلاقی در حال حاضر در کشور ما حضور چندانی ندارد و فعلاً در سطوحی از اقشار مرفه و روشنفکر باقی مانده است اما همانطور که گفته شد این فساد اخلاقی همچون سایر فساد ها همچون ویروسی عمل کرده و در دراز مدت با سرعت بالایی خود را در لایه های مختلف جامعه تکثیر می کند. از آنجا که گسترش این فساد همانطور که گفته شد تبعات منفی بدنبال خواهد داشت، می بایست در همین ایامی که هنوز این فساد اخلاقی دارای پایگاه اجتماعی نشده است، آن را دفع کرد. مقابله با این فساد راه حل های مختلفی دارد که در بردارنده تمام ابعاد فرهنگی، اقتصادی و... می شود، در ذیل سعی می شود پاره ای از این راه حل ها توضیح داده شوند:

1.وضع قوانین جدید پیرامون مدیریت ساختمان ها
فساد هم خانگی، فسادی است که در یک مکان فیزیکی امن به نام خانه میسر می شود، با توجه نوع مناطقی که این فساد در آن رو به توسعه است، به شکلی که می شود گفت این فساد در آپارتمان ها و برج ها بیشتر است، خود این موضوع مزیتی جهت مهار این بحران اخلاقی است. در حقیقت با وضع یک مجموع قوانین آپارتمان نشینی پیرامون اینکه مدیر ساختمان موظف است وضعیت تأهل زوجین را قبل از اسکان پی گیری کند، می توان سدی بزرگ در روبروی این بحران در حال ظهور قرار داد.

     

2.وضع قوانینی جهت بومی سازی تحصیل در محل زندگی برای دختران
همانطور که گفته شد، تحصیل دختران شهرستانی در کلان شهرها به خودی خود، باعث پیدایش تعارضات اخلاقی و در بستر آن، سوء استفاده از این دختران می شود. پس بهتر است که قوانین جدیدی جهت بومی سازی تحصیل و سهمیه دادن به دختران در محل تحصیل شان وضع شود.


3.وضع قوانین جدید و فرهنگ سازی در حوزه تسهیل نکاح و ازدواج موقت
در بعضی موارد که پشتوانه قانونی و شرعی دارند همچون مهریه، برداشت غلط فرهنگی از آنان خود موجب سخت تر شدن ازدواج در ایران و بدنبال آن روی آوردن به سایر راه ها همچون هم خانگی شده است.

خواهش مهریه های سنگین و امثالهم باعث اجتناب حداکثری پاره ای از مردان از ازدواج گشته است. از این رو پیشنهاد می شود با وضع سقف حداکثری برای مهریه و امثالهم، این دسته از موانع را برداشت تا بتوان سن ازدواج را پایین آورد و از طریق آن استقبال از فساد هم خانگی را کاهش داد.

از سوی دیگر یکی از راه کارهای کار آمد جهت مقابله با این بحران اخلاقی، تسهیل ازدواج موقت است، در باب ازدواج موقت بیشتر از این که مانع قانونی وجود داشته باشد، مانع فرهنگی وجود دارد، فرهنگ بخشی از جامعه ایران این نوع از ادواج را نمی پذیرد.که بهتر است با روشنگری و آگاه سازی در راستای فواید آن و بخشی از دوران نامزدی دانستن اش، بتوان از این راه کار شرعی جهت جلوگیری از اشاعه فساد استفاده کرد.
 
4.ایجاد راه کارهای اقتصادی جهت سهولت ازدواج
ازداوج و تجملات آن با توجه فرهنگ جامعه ایرانی، نیازمند یک توانایی مالی ابتدایی است که دولت ها می توانند با اتخاذ راه کار-هایی همچون وام ازدواج، تخصیص بخشی از مسکن مهر به دختران و پسرانی که نامزد هستند و مواردی از این دست، سبب شوند از این راهکار شرعی جهت تخفیف و تعدیل نیازهای مختلف جوانان استفاده شود تا از روی آوردن آنان به روش های خلاف اخلاقی همچون هم خانگی جلوگیری به عمل آید.
 
 

  
5.آگاه سازی معایب هم خانگی در مدارس و دانشگاه ها
فساد هم خانگی برای مرتکبین آن پیامدهایی در زندگی آتی شان به همراه خواهد داشت، بهتر است در دوران تحصیل در دانشگاه ها و دبیرستان در قالب کلاس هایی همچون پرورشی و شکوه همسرداری(تنظیم خانواده سابق) از معایب و پیامدهای منفی این سبک غلط زندگی برای دختران و پسران سخن گفت، تا پیامدهای منفی آن تبدیل به یک هشدار ذهنی برای آنان شود و در نهایت وجدان پنهان، آنان را از ارتکاب این فساد بر حذر دارد.

6. برخورد تأمینی و کیفری علنی با مرتکبین فساد هم خانگی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در فتح مکه، به جای اینکه نیروهای تحت امرشان را به شهر بفرستند، وحشت را به دل کفار مکه انداختند و آن را وادار به تسلیم کردند. در حقیقت همین سیاست "النصر بالرعب" می تواند یکی از عوامل غلبه بر این فساد و بی عفتی در حال ظهور باشد، با کشف این خانه های فساد و معرفی آنان به جامعه و اجرای مجازات حدی آنان در سطح جامعه، این خوف را به دل آنان که ممکن است تسلیم غرایزشان شوند انداخت و از گسترش این فساد در سطوح بیشتری از جامعه جلوگیری کرد.
در نهایت باید متذکر شد که این فساد در حال حاضر جمعیت اندکی را به خود مبتلا کرده است و مناطقی که این معضل اخلاقی در آن حضور دارد، مشخص است. پس بهتر است قبل از اینکه این ویروس اخلاقی پخش شود و یا به عبارتی هم چون بعضی از معضلات اخلاقی مانند روابط دختر- پسر که تقریباً در لایه های مختلف جامعه حضور دارد، محسوس شود، در همین ابتدای امر با یک سلسله برخورد های قهر آمیز، فرهنگ سازی و قانون گذاری از شیوع بیشتر این قسم بی عفتی در جامعه اسلامی ایران جلوگیری گردد



  



نوشته شده در تاریخ 94/7/18 ساعت 7:36 ع توسط RBPTLOV1



فرارو- سمانه کهرباییان؛ دختران مجرد، بالا رفتن سن ازدواج، آسیب های اجتماعی، بی‌بندوباری، مفاسد اخلاقی، ... اینها واژه‌هایی هستند که وقتی درباره ی زندگی مجردی دختران صحبت می‌کنیم، ناخودآگاه در ذهن شنونده تداعی می‌شود و با جستجوی ساده‌ای در فضای مجازی می‌توان انواع مطالب هشداردهنده درباره ی خطرات این سبک زندگی را یافت.

به گزارش فرارو، گویی این شکل از زندگی به هر دلیل و هر انگیزه ای که باشد، موقت باشد یا دائم، خودخواسته باشد یا از سر اجبار، دچار نوعی پیشداوری منفی است و انگ قضاوت منفی بر پیشانی اش خورده است.

هرچند در سالهای اخیر زندگی مجردی دختران در تهران وسیع تر شده است، ولی همچنان سوال برانگیز است و هربار که کسی بخواهد وارد این نوع از زندگی شود ناچار است که به نوعی مشروعیت عمل خود را توجیه کند. 

تهران جذابیت زیادی برای مهاجران دائم و موقت دارد. سالانه هزاران نفر از نقاط مختلف ایران به منظور دستیابی به فرصت‌های بهتر کار، درآمد، تحصیل و زندگی به این شهر می‌آیند. بسیاری از این افراد که اغلب جوان، دانشجو، کارمند، و یا کارگرند، به تنهایی و دور از خانواده خود به صورت "مجردی" زندگی می‌کنند.

اگر در سالهای گذشته "خانه مجردی" مقوله ای بود که تنها به پسران اختصاص داشت، امروزه دختران زیادی نیز به این سبک زندگی روی آورده اند و به تنهایی یا همراه با دوستان همخانه ی خود زندگی مجردی را تجربه می‌کنند.

طوری که زندگی مجردی دختران در تهران به یک پدیده ی ملموس و روزمره تبدیل شده، از سوی برخی پذیرفته شده و از سوی دیگران با نگرانی و اعتراض مواجه شده است. 

حال سوال این جاست که دلایل گرایش فزاینده ی دختران به زندگی مجردی چیست و این سبک زندگی چه چالش ها و آسیب هایی به دنبال دارد؟ چرا بسیاری از دختران حتی پس از اتمام دوره ی دانشجویی و فراغت از تحصیل و با وجود تمام دشواری های اقتصادی و اجتماعی که در زندگی مجردی با آن مواجهند، همچنان حاضر به برگشتن به شهر و زندگی همراه با خانواده ی خود نیستند؟

آمارها چه می‌گویند؟  
30 درصد از جوانان ایرانی ساکن شهرهای بزرگی چون تهران، تبریز، اصفهان، مشهد، اهواز و شیراز زندگی مجردی را انتخاب کرده اند.

طبق نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال 1390، در شهر تهران در گروه سنی 15 تا 39 سال 1062059 مرد مجرد (شامل بی‌همسر به دلیل فوت، بی‌همسر به دلیل طلاق، و هرگز ازدواج نکرده) وجود دارد و 789252 مرد دارای همسر. این ارقام برای زنان ساکن تهران در همین گروه سنی عبارت است از 843795  زن مجرد (شامل بی همسر به دلیل فوت، بی همسر به دلیل طلاق، و هرگز ازدواج نکرده) و 1043606 زن دارای همسر. اما همه ی مجردها به صورت مستقل و مجردی زندگی نمی کنند، بلکه بسیاری از آنها به همراه خانواده و در منزل پدری خود ساکن اند. 

طبق نتایج همین سرشماری، خانوارهای ساکن در تهران به سه دسته تقسیم شده اند. 

خانوارهای معمولی، خانوارهای گروهی  و خانوارهای موسسه ای. در سال 1390 تعداد زنانی که در خانوارهای معمولی زندگی می کنند 4071742 نفر، زنانی که در خانوارهای گروهی سکونت دارند 2909 نفر و زنانی که در خانوارهای موسسه ای ساکن اند 20099 نفر است.

این ارقام برای مردان عبارت است از 3994638 نفر در خانوارهای معمولی،  25125 نفر در خانوارهای گروهی، و 39538 نفر در خانوارهای موسسه ای.

به درستی مشخص نیست که چه تعداد از خانوارهای معمولی تک نفره اند و زندگی مجردی محسوب می شوند. آمار دقیقی نیز از تعداد خانه های مجردی دختران و پسران در تهران در دست نیست. اما طبق اظهار نظر وزارت ورزش و جوانان ایران در سال 1391، در شهرهای بزرگ بین 25 تا 30 درصد جوانان زندگی مجردی دارند. 

انواع زندگی مجردی دختران
دخترانی که اغلب برای تحصیل و گاهی نیز برای کار به تهران می آیند معمولاً سه شکل زندگی مجردی را تجربه می کنند. یکی زندگی در خوابگاه است. خوابگاه های دانشجویی معمولاً بدون هزینه یا بسیار کم هزینه اند و دانشجویان در اتاق هایی 4 الی 5 نفری زندگی می کنند. 

خوابگاه های دخترانه اغلب مقررات ویژه ای برای رفت و آمد دارد و مورد نظارت وکنترل قرار می گیرند. مسئولان خوابگاه با خانواده ی دختران دانشجو به شکل مستمر در تماس اند و تمامی تاخیرها و غیبت ها را به آنان گزارش می دهند.

شکل دوم زندگی در پانسیون است. پانسیون ها واحدهای مسکونی آپارتمانی ای خصوصی هستند که در هر اتاق آن به طور متوسط 10 تخت وجود دارد و معمولاً افراد به طور موقت به مدت چندماه در آن زندگی می کنند. هزینه ی کمی به صورت ماهانه برای اقامت در پانسیون می پردازند و از سرویس بهداشتی و حمام و آشپزخانه مشترک استفاده می کنند. هرچند که پانسیون نیز مقرراتی برای ورود و خروج دارد اما نسبت به مقررات خوابگاه سهل گیرانه تر است و غیبت ها و تاخیرها به خانواده افراد مقیم در پانسیون گزارش نمی شود. 

شکل سوم نیز خانه ی مجردی است. دختران می توانند به صورتی تکی یا گروهی واحد مسکونی مورد نظر خود را اجاره کنند. این خانه ها ممکن است یک سوئیت بسیار کوچک یا واحدی چند اتاقه باشد. این شکل از زندگی اغلب از همه پرهزینه تر است و مبلغ رهن و اجاره حتی در بدترین نقاط شهر و حتی در کوچکترین و بی کیفیت ترین واحدهای مسکونی با مبلغ ماهیانه ی پانسیون و هزینه ی ترمی خوابگاه قابل مقایسه نیست. 

شکل سوم زندگی مجردی تهران این روزها بیشتر شده است. صاحب یک آژانس معاملات املاک می گوید: "این چند سال خیلی درخواست خانه مجردی زیاد شده، هم دختر و هم پسر. قبلاً سخت گیری بیشتری برای اجاره دادن خانه به مجردها وجود داشت، مثلاً حدود پنج سال پیش بود که اداره اماکن ابلاغ کرد که به مجردها خانه ندهید، چون دوره ی گلدکوئست بود و به ظاهر خانه دانشجویی می گرفتند ولی در عمل از آن برای فعالیت های گلدکوئست استفاده می کردند. برای اینکه به کسی خانه مجردی بدهیم الان مقررات خاصی نیست و عملاً هم نمی شود کنترل کرد. ما حداکثر کاری که می توانیم بکنیم این است که طرف را احراز هویت کنیم."

می‌گوید نمی‌شود چک کرد، "ما معمولاً شناسنامه‌ها را نگاه می‌کنیم. اما در عمل بله چنین چیزی ممکن است. چون خیلی‌ها شناسنامه را نمی‌بینند. موقع امضای قرارداد فقط یک نفر لازم است و طرف می‌تواند بگوید فلانی خواهرم یا برادرم است ولی موقع امضای قرارداد او را با خود نیاورد."

می‌گوید: اما هستند کسانی که مایل باشند خانه را به مجرد اجاره بدهند. "حدوداً 5 تا 10 درصد مالک‌ها حاضرند که به مجرد خانه بدهند. دلیلش هم این است که زیاد اعتماد ندارند."

پدرم مخالف بود و مادرم تشویقم می‌کرد
الهام 24 ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد که در خانه‌ای مجردی زندگی می‌کند می‌گوید: "خانواده ما مذهبی و سنتی‌اند و من‌هم اصلاً عصیانگر نیستم، ترجیح می‌دهم که بدون رضایت پدر و مادرم کاری نکنم. پدرم اوائل مخالف زندگی مجردی من در تهران بود، به من اعتماد داشت و مخالفتش بیشتر به دلایل عاطفی بود و اینکه به جامعه اعتمماد نداشت. مادرم ولی زندگی در شهر کوچک را نمی‌پسندید و تشویقم می‌کرد که در تهران بمانم. بعد هم به تدریج پدرم را قانع کرد و من الان در خانه‌ای زندگی می‌کنم که ملک شخصی است و خود خانواده در اختیارم قرار داده‌اند. به نظرم این شیوه تعامل با خانواده خوب است و نباید آشوب کرد بلکه باید طی یک روند تدریجی از آنها پوئن گرفت که شکاف نسلی پیش نیاید."

همه بار بر دوش خودم است
نرگس فارغ‌التحصیل کارشناسی است و 26 سال دارد، او از تجربه زندگی کردنش در پانسیون می‌گوید: "خانواده‌ی من زورگو نیستند ولی وقتی که من درسم تمام شد به من می‌گفتند که باید برگردی، البته خودشان زیاد با زندگی من در اینجا مشکلی نداشتند ولی فشار اجتماعی فامیل و دوستان و آشنایان و همسایه‌ها که از آنها می‌پرسیدند دخترتان چرا برنمی‌گردد و مگر درسش تمام نشده، همین حرف ها باعث شد که آنها هم مخالفت کنند. پدر و مادرم هیچ کمکی به ماندن من در تهران و زندگی مجردی من نکردند. خودم همه بارش را به دوش کشیدم." 

نرگس از مشکلات پانسیون می‌گوید: "همسایه ها گاهی اذیت می کنند. پسرها چون می دانستند که توی این ساختمان دخترهای مجرد زندگی می کنند شبها می آمدند پشت پنجره و بلوتوث می فرستادند، متلک می گفتند و اذیت می کردند!"

زندگی با یک مرد غریبه بدون تشریفات!
مرجان فارغ التحصیل کارشناسی ارشد اما که در کوچه پس کوچه های خیابان انقلاب با یک همخانه مَرد زندگی می‌کند، برخورد خانواده‌اش را خیلی آزاردهنده توصیف می‌کند. او می‌گوید: "خانواده ما وضع مالی خیلی خوبی دارند ولی اصلاً به من کمک نمی‌کنند. پدرم خیلی با ماندن من در تهران مخالف است، البته نمی‌دانند که من دارم با یک آقا زندگی می‌کنم. هر ده هفته یک بار زنگ می‌زنند به من و تخریبم می‌کنند. می‌گویند تو که درست تمام شده و کارت را هم که از دست داده‌ای دیگر چرا تهران می‌مانی؟ مادرم کمی بهتر برخورد می‌کند. مادرم گاهی به بهانه‌های مختلف از پدرم پول می‌گیرد و برایم می‌فرستد."

مرجان نحوه مخفی کردن زندگی با یک مرد را از خانواه‌اش این گونه تشریح می‌کند: "من چون دارم با یک آقا زندگی می‌کنم باید خیلی چیزها را رعایت کنم. مثلاً وقتی که می خواستم خانه بگیرم به خانواده ام گفتم که دارم با دوست خانمم همخانه می شوم. با او هم هماهنگ کردم و وقتی که خانواده ام به تهران آمدند او را به عنوان همخانه به آنها نشان دادم. هر وقت که پدر و مادرم می خواهند بیایند اینجا، باید از چند روز قبل دوست آقایم خانه را ترک کند و دوست خانمم وسایلش را می آورد مثلاً مانتوها، کتاب ها، دمپایی روفرشی و خلاصه صحنه سازی می کنیم طوری که انگار یک خانم دارد اینجا زندگی می کند! هر وقت هم که پدر و مادر دوست پسرم می آیند من مجبورم که خانه را ترک کنم و جایی دیگر بمانم. چون خانواده ام از من حمایت نمی کنند وضعیت خوبی ندارم، تغذیه ام افت کرده ولی باز هم حاضر نیستم که به خوابگاه برگردم. توی خوابگاه احساس می کنی که حیوانی، ولی در خانه مجردی با همه مشکلاتش احساس شخصیت می کنم."

دشمنی به نام صاحبخانه!
مورد آرزو اما بهتر بود. آرزو که 25 سال دارد می‌گوید: "خانواده ام به راحتی پذیرفتند که من با دوستم در تهران همخانه شوم. چون او دوست قدیمی من بود و از زمان دبیرستان خانواده ام او را می شناختند و به او اعتماد داشتند. "
 
آرزو در ادامه حرف‌هایش از صاحبخانه ها می‌کند. او می‌گوید: "صاحبخانه فعلی کاری به کار ما ندارد ولی مالک قبلی خیلی اذیت می‌کرد، چک می کرد، می پرسید که دوست پسرم کیه، به خانواده ام تلفن می زد و غیره. اما الان مالک اتریشه و ما کمی آزادتریم. البته برادر صاحبخانه گاهی مزاحم می شود. حتی یک بار هم به من پیشنهاد داد که با او به عراق و دوبی بروم."

می‌گوید: "ما سروصدای زیادی نداریم و همسایه ها را هم زیاد نمی بینییم. اصولاً برخورد خاصی پیش نیامده که بفهمم نگاه آنها چیست. البته همسایه ها هم آنقدرها خانواده هسته ای ایده آل نیستند، بعضی از آنها مطلقه و تنها هستند. سبک زندگی ما را هم پذیرفته اند. گاهی وقتی که تنها هستم از آنها می ترسم. ولی درکل همسایه ها با این موضوع کنار آمده اند."

زندگی مجردی در خانه ای که اختیارش به دست خود آدم باشد جذاب است. شاید همین موضوع باشد که بازار پانسیون‌ها و خوابگاه های دخترانه را از سکه انداخته است.

زندان هایی به نام پانسیون!
نازنین، دختری که نزدیک به یک سال را در پانسیونی در خیابان آزادی زندگی کرده بود، می گفت: "مقررات زندگی در پانسیون با فشار خانواده فرقی ندارد. اینجا مشکلاتی مثل خورد و خوراک، سرویس بهداشتی، و آشپزخانه وجود دارد. در پانسیون رنج های سنی مختلفی زندگی می کنند از دانشجوهای دانشگاه آزاد و پیام نور گرفته تا زنهای 40 سال به بالا که مطلقه یا بیوه اند، یا حتی زن هایی که صیغه می شوند! اغلب کسانی که به پانسیون می آیند به طور موقت مثلاً دو سه ماه می مانند ولی کسانی که دائمی در پانسیون زندگی می کنند وضع مالی خیلی بدی دارند و از لحاظ مالی خیلی ضعیف اند. پانسیون هایی که در مرکز شهر قرار دارند از لحاظ امکانات وضع خوبی ندارند و به مشکلات اجرایی و تعمیرات هم زیاد رسیدگی نمی کنند. پانسیون های بالای شهر کیفیت بهتری دارند. بدترین چیز پانسیون این است که خیلی فضای غم انگیز و غربت باری دارد. در خوابگاه الاقل بین هم نسلان خودت و همکلاسی هایت هستی و محیط شادی داری."

و اما خوابگاه دختران!
میترا دانشجوی سال سوم رشته فیزیک که در خوابگاه زندیگی می کند، از مشکلات خوابگاه های دانشجویی می گوید، میترا آرزو می‌کند، کاش آنقدر پول داشت که می‌توانست خانه‌ای اجاره کند. 

میترا می‌گوید: "زندگی در خوابگاه دانشجویی سخت است. بعضی چیزها تحقیرآمیز است، ساعت خوردن، چک شدن با خانواده، اگر تاخیر داشته باشی به خانواده ات اطلاع می دهند. نحوه خبررسانی به خانواده هم چندان مودبانه نیست. وای به حال دختری که گزارشش به خانواده برسد. مثلاً می‌گویند که دخترتان را همراه یک پسر دیده‌ایم. البته خانواده ام به من اعتماد دارند و می دانند که من در ارتباط با همکلاسی ها و دوستانم خط قرمز هایی را رعایت می کنم و از من حمایت می کنند ولی در کل ایجاد بد دلی می‌کنند. اگر کسی حساسیت و ویژگی‌های وسواس گونه داشته باشد زندگی در خوابگاه برایش سخت می شود. چون در خوابگاه فضای خصوصی نداری. البته زندگی در خانه مجردی هم مشکلاتی دارد. اما در کل حسن زندگی مجردی این است که مدیریت اقتصادی زندگی به عهده خودت می‌افتد. شاید یک جور تمرین مدیریت و استقلال است."

چرا زندگی مجردی در تهران؟  
زندگی مجردی مشکلات زیادی دارد. از مشکلات مالی گرفته تا مسائل تعمیر و نگهداری خانه، زحمت پخت و پز و شست وشو و خرید، نگاهه همسایه‌ها، دردسر قرارداد امضا کردن و درگیری با صاحبخانه، دردسر اسباب کشی، رفت و آمد، تذکرها، فشار و مخالفت خانواده، دلتنگی و نیازهای عاطفی و غیره. اما با این حال بسیاری از دختران ترجیح می‌دهند که به تهران بیایند، به جای خوابگاه دانشجویی خانه مجردی بگیرند، و پس از فارغ‌التحصیلی هم هر طور که شده در تهران باقی بمانند. دلیل این امر چیست؟ 
در میان صحبت‌هایی که با برخی از این افراد شد، دلیل اصلی آنها برای ماندن در تهران امکانات تهران ارزیابی شد. آنها معتقدند که امکانات و فرصت‌های تهران مانند کتابخانه‌های بزرگ و مجهز، امکانات تحصیلی، ورزشی، تفریحی، فرهنگی، سینما، تئاتر، موسیقی، فرصت فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، فرصت‌های بهتر شغلی و درآمدی آنقدر برجسته است که به هیچ وجه با امکانت شهرستان کوچک خودشان قابل مقایسه نیست. آنها حاضر نیستند که به شهرستان برگردند چون حس می‌کنند باید همه این فضاها و امکانات عمومی را رها کنند و وارد فضای بسته و سوت و کور شهرستان شوند.
دلیل دیگر اما مشکلات خوابگاه‌های دانشجویی است. خوابگاه هیچ وقت به قدر کافی موجود نیست. دانشجوهای شبانه، دانشگاه آزاد، پیام نور و غیره از این امکان بی‌بهره‌اند. اما حتی اگر هم موجود باشد مشکلاتی دارد که تحت عنوان نبود تفکیک فضایی، نبود فضای شخصی و حوزه خصوصی، برخوردها و سختگیری های آزاردهنده، چک شدن، ساعت خوردن، برخورد بعضا بد مسئولان خوابگاه، سروصدا، نبود بهداشت کافی، و غیره از آن یاد کردند.

یکی دیگر از دلایل دختران برای زندگی مجردی در تهران روابط عاطفی آنان است. این دختران که اغلب جوان هستند نیازهای عاطفی خود را در رابطه با جمع دوستان مونث و مذکر خود جستجو می‌کنند و زندگی در خانواده یا تحت کنترل خوابگاه به آنها فرصت این نوع دوستی‌ها را نمی‌دهد. 
به نظر می‌رسد ترکیبی از نیازهای عاطفی، میل به فردیت، استقلال‌طلبی، میل به رشد و پیشرفت تحصیلی و حرفه‌ای و توسعه‌ی نامتوازن تهران در مقایسه با شهرستان‌ها باعث گرایش فزانیده‌ی دختران به زندگی مجردی در تهران می‌شود.

این سبک زندگی عرصه کشاکش دو نیروی اجتماعی است. یکی نیروی نسل جوانی که می‌خواهد آزادی و فردیت خود را منفک و مجزا از خانواده تعریف کند و به جامعه بقبولاند و از تمام حقوق، آزادی ها، امکانات و احترام و تاییدی که جامعه به راحتی در اختیار خانواده ها قرار می دهد برخوردار باشد.

دیگری نیرویی که برای فرد مجزا از خانواده ارزش چندانی قائل نیست بلکه واحد بنیادین تشکل دهنده ی جامعه را خانواده می داند و فرد را، و به خصوص زن را، صرفاً در نسبت او با خانواده و تحت کنترل و نظارت خانواده می تواند بپذیرد و تحمل کند. عمده ی نگرانی ها و هشدارها و برخوردهایی که در این حوزه می بینیم محصول همین کشاکش است.


  





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ